در دورانی بسیار عجیب از تاریخ به سر میبریم. تکنولوژی هیچوقت به این میزان مثل لبه تیغ نبوده و ما احتمالا آخرین نسل از کارمندانی باشیم که بدون یک چیپ در مغزمان مشغول به کار هستیم. شرکت NeuraLink ایلان ماسک و بسیاری شرکت دیگر اکنون مشغول توسعه ایمپلنت مغزی هستند و این رابطهای مغزی-کامپیوتری قرار است چگونگی تعامل ما با کامپیوترها را دگرگون کنند. علاوه بر این، ایمپلنت مغزی میتواند تواناییهای محدود ذهن و حافظه ما را بهبود ببخشد و حتی به ما در مقابله با هوش مصنوعی افسارگسیخته نیز کمک کند.
اگر یک چیز از اخباری که دائما به گوش میرسند آموخته باشیم، اینست که کشورهای ابرقدرت جهان عاشق هک کردن چیزهای مختلف هستند. و میتوانیم شرط ببندیم که یک روز همین کشورها به سراغ ایمپلنت مغزی ما نیز خواهند آمد. به همین خاطر، در این مقاله نظر چندین متخصص را میخوانیم که توضیح میدهند آیا امکان هک ایمپلنت مغزی ایلان ماسک و دیگر رابطهای مغزی-کامپیوتری وجود دارد یا خیر؟
متیو گرین
دستیار پروفسور علوم کامپیوتر در دانشگاه جانز هاپکینز
هرچیزی را میتوان هک کرد. در تئوری، نرمافزارهای تجهیزات پزشکی باید استانداردهایی با کیفیت داشته باشند، اما تا به امروز ایمنی و اتکاپذیری این دیوایسها به مراتب بیشتر از امنیت در اولویت بوده است. من اخیرا شاهد این بودم که محققان توانستند کنترل کامل یک دستگاه نجاتبخش را به دست بگیرند، مانند یک دستگاه شوک قلب، و فرمانهایی ارسال کردند که میتوانند باعث توقف قلب بیمار شوند. استانداردهای امنیتی چنین دیوایسهایی، به مراتب سادهتر از استانداردهایی است که از موبایل شما محافظت میکنند.
با فرض اینکه ایمپلنت مغزی شما یک اتصال وایرلس داشته باشد، کاملا محتمل است که بتوان از آسیبپذیریهای آن سوء استفاده کرد؛ چه از طریق ارسال فرمانهایی که دستگاه برای شناسایی آنها طراحی شده و چه با به دست گرفتن کنترل دستگاه و استفاده از آن به اشکالی که برای آنها طراحی نشده است.
سوال واقعی در ذهن من این است که آیا اصلا کسی میخواهد ایمپلنت مغزی شما را هک کند؟ معمولا پول است که تفاوت بزرگ میان یک هک در تئوری و هکی که در جهان واقعی انجام میشود را تعیین میکند. بنابراین باید بپرسیم که: آیا کسی میتواند راهی برای کسب درآمد از هک مغز شما پیدا کند؟ این موضوع نیز بستگی به آن دارد که مایکروچیپ درون مغزتان قادر به انجام چه کارهایی باشد و چقدر برای شما ارزشمند تلقی شود.
کوین وارویک
پروفسور مهندسی در دانشگاه کاونتری اند ریدینگ، کسی که تحت عنوان «نخستین هیبرید انسان-ربات جهان» شناخته میشود
بستگی دارد که ایمپلنت مغزی چه باشد. اگر از نوع RFID/NFC باشد، قطعا قابل هک شدن است. اما هکر باید از وجود چنین چیپی در مغز شما باخبر باشد و ضمنا بداند که در کدام قسمت از بدنتان تعبیه شده است. هکر باید این را نیز بداند که شما از ایمپلنت چه استفادهای میکنید، در غیر این صورت تیری در تاریکی خواهد بود. بنابراین هک ایمپلنت مغزی در تئوری امکانپذیر است، اما بسیار نامحتمل تلقی میشود. به ازای تمام ایمپلنتهایی که همین امروز موجود هستند، میتوانم هکرهایی را تصور کنم که وقت، مهارتها، تواناییها، دلایل و دانش کافی برای انجام چنین هکی را داشته باشند.
کریس هریسون
دستیار پروفسور در انستیتوی تعاملات انسانی-کامپیوتری در دانشگاه کارنگی ملون
بله، مایکروچیپهایی که درون مغز ایمپلنت میشوند قابل هک خواهند بود. چرا؟ به خاطر اینکه اگر یک محصول آنقدر ترغیبکننده است که حاضر به قرار دادنش درون بدنتان میشوید، قطعا دلتان میخواهد که قابل بهروزرسانی نیز باشد. بعد از ایمپلنت، تنظیمات مختلف باید انجام شود تا چیپ با فیزیولوژی شما سازگاری بیابد، قابلیتهای جدید در دسترس قرار بگیرند و شاید برخی باگها برطرف شوند. هرکسی که این ایمپلنتها را دریافت میکند، خواستار بهروزرسانی آنها به صورت وایرلس خواهد شد و این یعنی ایمپلنتها قابل هک خواهند بود. نخستین قانون در حوزه امنیت سایبری این است که هیچ سیستمی با امنیت ۱۰۰ درصدی نداریم.
با توجه به مشکلاتی که در زمینه تعویض ایمپلنتهای مغزی وجود دارد، به نظرم شاهد مدلی شبیه به Android Auto یا Apple CarPlay خواهیم بود. اتومبیلها یکجورهایی مثل بدن انسان هستند، بهروزرسانی کردنشان بسیار دشوار است و به همین خاطر، ۹۹.۹ درصد افراد هیچوقت لوازم الکترونیکی اتومبیل خود را بهروزرسانی نمیکنند. اما به جای اینکه مصرفکنندگان برای همیشه مجبور به استفاده از رابط کاربری لمسی اتومبیل (که احتمالا موقع خرید ماشین نیز قدیمی بوده) باشند، داریم به سمت مدلی آیندهنگرانهتر حرکت میکنیم که در آن، نمایشگر موبایل نقش پورتالی به موبایل جدیدتر شما را ایفا میکند. اما همچنان احتمالا اتومبیلتان را هر ۵ یا ۱۰ سال ارتقا خواهید داد، چون از جایی به بعد، سختافزار باید بهبود یابد تا از بهبودهای نرمافزاری پشتیبانی کند. میتوانم چنین رویکردی را برای ایمپلنت مغزی نیز پیشبینی کنم تا نیاز به بهروزرسانی دائمی از بین برود.
ضمنا درست مثل بدن انسان، اتومبیلها بسیار شکننده و مرگبار هستند و به نظر بعید میرسد که هک شوند، اما اتومبیلها امروزه به صورت مداوم هک میشوند. با توجه به اینکه اتومبیلها قابل هک شدن هستند و هک شدنشان میتواند شما را به کشتن دهد، آیا باید از خرید اتومبیل دست کشید؟ نه. این من را به نکته آخرم میرساند: ارزش در برابر خطر. مردم علیرغم تمام خطرات به راندن اتومبیل ادامه میدهند چون این ماشینها ارزش و راحتی را به ارمغان میآورند. همین موضوع درباره ایمپلنت مغزی نیز مصداق خواهد داشت. قطعا خطراتی وجود خواهد داشت: هم از لحاظ درمانی و هم از لحاظ هک شدن. پس برای موفقیت، این بازار باید انبوهی از ارزش برای مصرفکنندگان به ارمغان آورد.
ایوی روبین
پروفسور علوم کامپیوتر و مدیر آزمایشگاه امنیت اینترنت اشیا در دانشگاه جانز هاپکینز
اینکه ایمپلنت مغزی میتواند هک شود یا خیر، بستگی به تکنولوژی مورد استفاده در چیپ دارد. در طرف ساده طیف، فرستندههایی را داریم که کدهای کوئری شده را میفرستند و هیچ کاربرد دیگری ندارند. چنین چیپهای فرستندهای را میتوان برای مثال در بدن حیوانات خانگی یافت و از آنها برای شناسایی حیوانات گمشده استفاده میشود. گاهی هم میشنویم که برخی انسانها چنین چیپهایی را در بدن خود ایمپلنت میکنند تا دیگر نیازمند حمل کلید منزل و دفتر کار نباشند. هک کردن این دیوایسها نامحتمل است.
در طرف دیگر طیف نیز دیوایسهای پیچیده پزشکی را داریم که از پروتکلهای ارتباط وایرلس مانند NFC ،BLE و IEEE 802.11 استفاده کرده و پردازندههایی تمام عیار دارند. هک شدن این ایمپلنت بستگی به قطعهای دارد که دستگاه را آسیبپذیر میکند. بنابراین اگر برای مثال یک ایمپلنت مغزی، سیستم عامل لینوکس، ۲۵ نرمافزار متنباز و سه پروتکل وایرلس مختلف داشته باشد، به عقیده من یکی از اصلیترین کاندیداهای به خطر افتادن خواهد بود. از سوی دیگر، . (ASIC) که قابلیتهای ارتباطی محدودتر داشته و نیازمند مجاورت هستند، امنتر تلقی خواهند شد.
موضوع در نهایت به قواعد امنیتی تثبیت شده باز میگردد. نرمافزارهای بیشتر به معنای باگها بیشتر است و باگهای بیشتر هم به معنای آسیبپذیریهای بیشتر. بنابراین اگر واقعا به ایمپلنت مغزی نیاز ندارید، بهتر است از خیر آن بگذرید. و اگر دکترتان گفت که این ایمپلنت جانتان را نجات میدهد، از او بپرسید که آیا میان چند ایملپنت انتخاب دارید یا خیر. اگر بله، آن ایمپلنتی را انتخاب کند که طراحی سادهتر و کدنویسی کمتر دارد.
مایکل زیمر
دستیار پروفسور علوم کامپیوتر در دانشگاه مارکت
برخی از نگرانیهای کنونی، بستگی به این دارد که منظور از «هک کردن» چه باشد و خود مایکروچیپ نیز چه قابلیتهایی داشته باشد. اگر من برای مثال یک ایمپلنت درمانی داشته باشم که به ریتم قلبم یا تنظیم انسولینم کمک میکند، قطعا از احتمال اینکه یک نفر از راه دور کارکرد ایمپلنت را دچار مشکل کند نگران خواهم بود.
اما نگرانی بزرگتر من راجع به سوء استفاده احتمالی از مایکروچیپهای تعبیه شده در بدنم به عنوان راهی برای احراز هویت است. برای مثال شرکت Three Square Market را در نظر بگیرید که اخیرا از برنامههایش برای تعبیه یک ایمپلنت در بدن کارمندان داوطلب صحبت کرد. این ایمپلنت به آنها اجازه میدهد که درها را باز کنند، وارد کامپیوتر شوند و با یک تکان دست، در اتاق استراحت دفتر اسنک بخرند.
اگرچه عدم اجبار به همراه داشتن کارت دسترسی یا کیف پول میتواند به سهولت نسبی در زندگی منجر شود (و کارآفرینان هم دیگر نگران اشتراکگذاری دسترسیها با افراد غیرمجاز نخواهند بود)، اما چنین شکلی از تکنولوژی پتانسیل فراوانی برای سوء استفاده و گرفتن شکلی تازه از کنترل فرد دارد. گاهی از اوقات، تکنولوژیهای به ظاهر ساده که سهولت اندک بیشتری به زندگی ما میآورند، تبدیل به زیرساختی برای نظارت همگانی و کنترل با کارکردهایی فراتر از آنچه در ابتدا اعلام شده بود، میشوند.
در زمینه چیپهای ایمپلنت شده RFID، نمیتوانیم پیشبینی کنیم که آیا کارفرما شروع به پایش مدت زمان سپری شده از سوی کارمندان در اتاق استراحت یا دستشویی خواهد کرد یا خیر؟ آیا کسی به خاطر خرید اسنکهای بیش از حد مجازات میشود؟ یا آیا مدت زمانی که شما در کنار یکی از همکارانتان سپری میکنید پایش خواهد شد؟ کارمندان ممکن است به خاطر آگاهی از اطلاعاتی که چیپ در اختیار کارفرما میگذارد، به صورت خودکار قاعدهمندتر عمل کنند، اما شاید اصلا ندانند که تا چه حد مورد پایش قرار گرفتهاند. با افزایش تمایل کارفرمایان به پایش فعالیتهای کارمندان چه در محل کار و چه در خانه در دوران شیوع کووید-۱۹، استفاده از ایمپلنتهای مخصوص محل کار میتواند سطوحی دیده نشده از نظارت همگانی و کنترل را رقم بزند.
برخی این بحث را پیش میکشند که ما همین حالا از طریق اطلاعاتی که با اسمارتفونها و دستگاههای پوشیدنی جمعآوری میشوند، پایش (و قضاوت) میشویم. چنین چیزی حقیقت دارد، اما من میتوانم موبایل هوشمندم را خاموش کنم. من میتوانم دسبتند فیتبیت را در خانه بگذارم. من میتوانم تعیین کنم که کدام اپلیکیشن جواز پایش لوکیشن و فعالیتهای من را دارد. اما با یک چیپ ایمپلنت شده، دیگر نمیتوانم کنترلی بر اسکن شدنم توسط افراد دیگر داشته باشد.
موران سرف
پروفسور علوم عصبی و تجارت در دانشگاه نورثوسترن، کسی که مشغول ساخت چیپهای هوشمند برای مغز است
هرچیزی که به اینترنت متصل میشود، قابل هک شدن است. در واقع حتی برخی چیزهایی که به اینترنت متصل نمیشوند هم قابل هک شدن هستند، چرا که ترغیب مردم به متصل شدن به دیوایسهای گوناگون و باز کردن دروازه برای هکرها کاری آسان است.
قبلا شرایط اینطور بود که «مخزن» [همان مایکروچیپ ایمپلنت شده]، بعد از مرگ شما از کار میافتاد و دیگر قابل هک نبود. اما اکنون که صحبت از دسترسی به اطلاعات مغز ارگانیسمهایی که حتی جان خود را از دست دادهاند نیز پیش کشیده شده (از طریق تعامل با ذهن تا زمانی که هنوز اطلاعات را پردازش میکند) دیگر نمیتوان با قطعیت راجع به موضوع صحبت کرد. این یعنی اگر اطلاعاتی خاصی وجود داشته باشد، یک نفر میتواند به آنها دسترسی یابد. در واقع اگر شما به آن دسترسی دارید، دیگران هم میتوانند داشته باشند.
چه ایمپلنت در ذهن شما باشد و چه در امنترین گاو صندوق قابل تصور، تا زمانی که راهی برای دسترسی به آن وجود داشته باشد، استخراج اطلاعات میتواند تبدیل به واقعیت شود.
اما… این مقوله تازهای نیست و جای تعجبی هم ندارد. دسترسی به اطلاعات از طریق رخنه به مخزنها، برای یک سده اتفاق افتاده است. ما صرفا نام ابزارها، متدها و ابعاد و سرعت کار را تغییر دادهایم. از زمان ظهور بلاغت، تغییر دادن افکار مردم از طریق پروپاگاندا و تاثیرگذاری روی آنها انجام شده است. اطلاعات به صورت مداوم (در قالب اخبار کذب یا دیپفیک) دستکاری میشوند و این اتفاق به یک روتین در جهان دیجیتالی ما تبدیل شده. ما آموختهایم که با این محتویات کنار بیاییم و در طول زندگی آنها را تشخیص بدهیم.
حواس و ادراک ما، روش ذهنمان برای تعامل با اطلاعات ورودی و جدا کردن اطلاعات به درد بخور از نویزهای صرف است. ذهن اجازه ورود به اطلاعاتی را میدهد که با ایدههای پیشین همسو باشند، با مفاهیمی که نتایج مثبت به همراه میآورند و با ماهیتهایی که سازگار با پیشبینیهای ما راجع به آینده هستند. با این محتویات، ما کنترل بیشتری بر جهان پیرامونمان خواهیم داشت.
اگرچه هکرهایی مثل من بارها و بارها اثبات میکنند که هر سیستمی که قابل هک باشد، هک میشود، اما این را هم میدانیم که هکرها به جز «رخنه»، با یک چالش دیگر نیز روبهرو هستند که معمولا نقش مانع را در یک حمله موفقیتآمیز ایفا میکند: اینکه تمام رد پاهای حضور هکر در سیستم پاک شود. وارد شدن به بانک و به سرقت بردن پول کافی نیست. هکرهای خوب باید بتوانند با پول به سرقت رفته فرار کنند، پول را در حسابهای مختلف حواله دهند و مطمئن شوند رد پول به خودشان بازنمیگردد. درحالی که بیشمار هکر قادر به نفوذ به مخزن هستند، اما تنها چند نفر از آنها بعدا گیر نمیافتند.
ذهن ما هم تفاوتی با این شرایط ندارد. هک کردن مغز و تغییر دادن افکار، هم نیازمند عمل ورود به ذهن است و هم نیازمند پاک کردن رد پای هکر.
به عنوان یک هکر سابق و پروفسور علوم عصبی، میدانم که رخنه به افکار و تغییر دادن ذهن، لحظهای حیاتی در درک ما از واقعیت خواهد بود. ذهنهای ما بهگونهای تکامل یافتهاند که به پروسههای داخلی اعتماد کنند. کورتکس بینایی ما به ورودی چشمانمان اعتماد دارد. ما فرض میکنیم هر اتفاقی که درون مغز میافتد «امن» است، به خاطر اینکه قبلا یک سیستم درون ذهن، اطلاعات اشتباه را فیلتر کرده است. اگر بخواهیم از اصطلاحات دیجیتالی استفاده کنیم، ارتباطات درون مغز ما رمزنگاری نشده، چون مدارهای عصبی ما فرض میکنند که هیچ راهی برای دور زدن حواس و به خطر انداختن اطلاعات درون مغز وجود ندارد. وقتی ایمپلنتهای عصبی درون مغزمان جای میگیرند، دیگر چنین پیشفرضی درست نخواهد بود.
در آن صورت ما باید یاد بگیریم که به مغز خودمان اعتماد نکنیم. و از آنجایی که «ما» در واقع خود مغز هستیم، یادگیری چنین چیزی بسیار دشوار خواهد بود. ما هیچوقت در شرایطی قرار نگرفتهایم که نتوانیم به پروسههای ذهنی خودمان اعتماد کنیم. در واقع تنها افرادی که چنین تجربهای داشتهاند، افرادی هستند که از اختلالات مغزی رنج برده و چیزهایی را میبینند که وجود خارجی ندارد یا دنیای واقعی پیرامونشان با آنچه در ذهنشان میگذرد همسو نیست. تا به امروز، ما افرادی که در چنین شرایطی بودهاند را بیمار تلقی کردهایم. اما وقتی جمعیت زیادی از مردم چنین شرایطی را تحمل کنند، باید انتظاراتمان نیز دگرگون شود.
چطور باید این مشکل را حل کرد؟
درحالی که هکرهایی مثل من که «سیستم ایمنی» حوزه ارتباطات به حساب میآیند مشغول کار روی بهبود امنیت تعاملات با ذهن هستند، برای حصول اطمینان از اینکه دستیابی به اطلاعات ذهن از طریق مایکروچیپ یا هر متد دیگری چالشبرانگیز باشد، یک راه حل وجود دارد که باید همگی به آن عادت کنیم. تنها راه حلی که تمام هکرها به شما خواهند گفت، تنها راه حل برای محافظت از خودمان است؛ اینکه فرض کنیم از پیش هک شدهایم و به گونهای رفتار کنیم که انگار اطلاعات درون مخزن باید هر از چندگاهی مجددا ارزیابی شود، چون نمیتوان به صورت کورکورانه به آنها اطمینان داشت.
هکرها هیچوقت به صورت کورکورانه به دادههای درون یک شبکه اعتماد نمیکنند و گاهی به اسکن شبکه پرداخته و این پرسش را مطرح میکنند که «آیا شانسی وجود دارد که اطلاعات سیستم من به خطر افتاده باشد؟». آنها پسووردها را مداوما تغییر میدهند و حتی اگر شواهدی از هک موفقیتآمیز سیستمشان ندیده باشند هم از متدهای مختلف برای دسترسی به اطلاعات خود استفاده میکنند. آنها این کارها را میکنند چون میدانند که ممکن است یک حمله موفقیتآمیز صورت گرفته باشد و حالا وظیفه آنها این است که فعالیتهای بدخواهانه را در سیستم یا شبکه خود دشوارتر کنند.
ما هم باید همینکار را بکنیم. گاهی باید از خودمان بپرسیم که آیا میتوانیم به شکلی کورکورانه به تفکراتمان اعتماد کنیم یا خیر. باید گاهی نقطه نظرهایمان را بررسی کنیم و مطمئن شویم ایدههایمان، با ماهیتمان سازگاری دارند. ما باید از دیگران به عنوان «بکاپ» ایدههای خودمان استفاده کنیم. باید نقطه نظرهایمان را با دوستان و افراد مورد اعتماد به اشتراک بگذاریم و نظر آنها را جویا شویم. اگر تمام دوستانتان بگویند که «چیزی درون تو عوض شده»، وقتش رسیده که به مرور تفکراتتان و ارزیابی دوباره آنها بپردازید.
اگرچه زندگی کردن در چنین جهانی قطعا چالشبرانگیز خواهد بود (در واقع سخت است که به تمام اطلاعات ورودی تردید داشته باشیم) اما چنین رویکردی، احتمالا در دنیایی که تحت تسلط ایمپلنت مغزی درآمده ضروری باشد.
.
منبع: .